رفتن عمو محمد به کربلا
دختر گلم دوشنبه شب رفتیم خونه ی عمومحمد که باعمو خداحافظی کنیم چون عموقراربود سه شنبه ظهر برن کربلا تا اربعین حسینی کربلا باشن خدارو شکر تااین لحظه که دارم برات مینویسم از مرز رد شدن وخبر سلامتی شون رو داریم شب جمعه هم رفتیم دور همی فامیلی خونه ی عمو محمد چون مادرجون وزن عمو آش پشت پای عمو رو درست کرده بودن خدایا صحیح وسالم عمو برگرده آمین ...
نویسنده :
مامان مهدیه جون
22:56
مهدیه جان ورفتن به پروما
دیروز دوشنبه آذز بعدازظهر با بابایی اول رفتیم تا با دوستان جدید بابایی که ازانس هواپیمایی دارن آشنا بشیم چون نزدیک پروما بودن رفتیم پروما کمی طبقه ی پایین راه رفتیم بعدش رفتیم طبقه ی بالا که تو بازی کنی همه چی دوست داشتی سوار بشی چند ساعتی اونجا بودیم وتو خوب بازی کردی خوش گذشت دست بابایی درد نکنه ...
نویسنده :
مامان مهدیه جون
22:39
کفش های جدید مهدیه جان
مهدیه جان ومسافرت به بیرجند
سلام به دوستان وخوانندکان وبلاگ مهدیه جان ازاینکه چند وقت شده پست جدید نمیذارم معذرت میخوام م ن ومهدیه جان عصر روز دوشنبه 20ابان همراه پسرخاله ی بابایی امید آقا که قصدرفتن کنار خانمشون وپسرگلشون رو داشتن حرکت کردیم بریم بیرجندبرای عزاداری تاسوعاوعاشورای حسینی کنار عزیز جون وبقیه باشیم وبابایی رو مشهدتنهاگذاشتیم توی راه همراه شدیم با دیگر پسرخاله بابایی حسن آقاکه همراه با خانمش وداداشش بود وتا نزدیکای بیرجند همراه اونا بودیم دستشون درد نکنه وبعداز اون تا بیرجند با امید آقارفتیم ساعت نزدیک یک رسیدیم بیرجند دست امید آقا دردنکنه من وتو رفتیم خونه ی خاله جون وصبح همراه خاله جون وشوهر خاله وفاطمه ...
نویسنده :
مامان مهدیه جون
10:42